سوتی بازار |
||
پنج شنبه 92 خرداد 23 :: 12:47 عصر :: نویسنده : فاطمه مشتاقی
سلام
این آپمو حتما بخونید خیلی باحاله
در مورد ما ایرانی ها هستش
نظر یادتون نره...
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون "بنز" و "ب ام و" جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن . خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!! جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟ جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟ شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن موضوع مطلب : پنج شنبه 92 خرداد 23 :: 12:44 عصر :: نویسنده : فاطمه مشتاقی
عروسی رفتن دختر خانوما دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…
پنج شنبه 92 خرداد 23 :: 12:38 عصر :: نویسنده : فاطمه مشتاقی
سلام جیگرا! چطورید؟؟؟ این اولین آپمه میخوام تو این وبلاگ مطالبی رو بزارم که حال کنید واز مطالب لذت ببرید نظر بزارید که از مطلب گذاشتن نا امید نشم نظراتون خیلی کمکم میکنه الان واستون یه مطلب گذاشتم خداکنه خوشتون بیاد نظر یادتون نره!!!! موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ ![]() ![]() ![]() |
||